10954,5%-0,76
40,75% 0,10
47,53% 0,07
4390,56% 0,15
7029,21% 0,00
نگارنده: میلاد ایوبی ایروانلو – فعال سیاسی ترک تبار
در حالی که جمهوری اسلامی وارد پنجمین دهه حیات خود شده، بحرانهای داخلی به سطحی از شدت و تنوع رسیدهاند که دیگر حتی سرکوب، سانسور و سرکشیهای امنیتی هم قادر به پنهانسازی آنها نیست. امروز ایران تنها گرفتار یک بحران سیاسی نیست؛ بلکه ما با فروپاشی چندلایهای در حوزههای اعتماد عمومی، مشروعیت نظام، اخلاق حکمرانی، و انسجام ملی روبرو هستیم.
جمهوری اسلامی در حالی به بقای خود چنگ میزند که مردم ایران دیگر نه به شعارهایش باور دارند، نه به نهادهایش امید. سؤال این نیست که آیا این نظام تغییر میکند، بلکه این است که چقدر دیر، چقدر پرهزینه، و با چه بهایی؟
⸻
۱. حکومتی که خود را از مردم جدا کرده است
در ایران امروز، حاکمیت نه نمایندهی ملت است، نه پاسخگو به آن. از مجلس فرمایشی تا دستگاه قضایی مطیع، همه ساختارها در خدمت تثبیت قدرتاند، نه خدمت به مردم. ولیفقیه، با اختیارات مطلق، نهتنها بالاتر از قانون ایستاده، بلکه خود قانونگذار، قاضی و معاف از هر پاسخگویی شده است.
⸻
۲. فساد نهادینهشده؛ از بیت تا بنگاه
فساد، نه یک استثنا، بلکه هویت ذاتی جمهوری اسلامی شده. پروژههای عمرانی صوری، واگذاریهای رانتی، پولشوییهای فراملی، و غارت منابع ملی توسط نهادهای نظامی و امنیتی—همه نشاندهنده آن است که جمهوری اسلامی، نظامی برای نجات مردم نیست، بلکه دستگاهی برای حفظ منافع خودیهاست.
⸻
۳. شکاف عمیق با اقوام و اقلیتها
ترک، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن—اقوامی که دهههاست مورد تحقیر زبانی، فرهنگی و سیاسی قرار گرفتهاند، اکنون بیش از همیشه خواهان حق تعیین سرنوشت خود هستند. اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی نهتنها هرگز محقق نشد، بلکه فعالان فرهنگی و زبانی به جرم «تجزیهطلبی» روانهی زندان شدند. این تبعیض، بنزینی است بر آتش انفجار اجتماعی آینده.
⸻
۴. اقتصاد فروپاشیده، جامعهای در خشم و فقر
با تورم ۵۰٪، سقوط ارزش ریال، بیکاری گسترده، مهاجرت مغزها و اعتیاد اجتماعی، اکثریت مردم دیگر حتی برای بقا میجنگند، نه پیشرفت. اقتصاد ایران نه تحریمها، بلکه فساد، ناکارآمدی و رانتخواری حاکمان را تاب نمیآورد.
⸻
۵. اعتراضات، نه یک اتفاق، بلکه یک روند تاریخی
از انتخابات ۸۸ تا برنامه فیتیله در آبان ۹۴ و دی ماه ۹۶ تا آبان ۹۸، از خیزش خوزستان تا مردم فهمیم آذربایجان ،خیزش «زن، زندگی، آزادی»، مردم بارها نشان دادهاند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. نسل جدید نه میترسد، نه عقبنشینی میکند. سرکوب جواب نمیدهد، بلکه خشم را تلنبار میکند. و این خشم، دیر یا زود، طوفانی خواهد شد.
⸻
نتیجهگیری:
جمهوری اسلامی اکنون نهتنها فاقد مشروعیت سیاسی است، بلکه مشروعیت اخلاقی و اجتماعی خود را نیز از دست داده است. راه بازگشت وجود دارد، اما نه با وعدههای تکراری، نه با اصلاحات نمایشی؛ بلکه با:
• پایاندادن به سرکوب
• آزادی همه زندانیان سیاسی
• بازنگری کامل در قانون اساسی
• واگذاری قدرت به ملت، نه به نهادهای منصوب
اگر گوش شنوایی برای صدای مردم وجود نداشته باشد، آنچه در پیش است نه اصلاح، بلکه فروپاشی است—فروپاشی نهفقط یک حکومت، بلکه یک سیستم ضدانسانی.